شعرنو،آغازبی انجام احساس
حدیث دل ودلتنگی وشور
تماشای اوج زیبایی واحساس
لمس حقایق با دیدگاهی شاعرانه
پروردن گلبوته ی عشق
در لفاف شور و احساس
عبور ازحصارشعرسنتی
با قربانی وزن وبحر وقافیه
پروردن ناگفته های زندگی
با زبان شعر وشور وشوق
باوراحساس و درک شعرخویش
باسرودی جاودانه مثل شعرنو
ثبت شده درتاریخ سه شنبه 10اسفند 1389 به شماره سریال 121516 درسایت شعرنو
وب سایت عبدالحمید خدایاری شاعر ، نویسنده و پژوهشگر...برچسب : نویسنده : عبدالحمید خدایاری khodayar بازدید : 224
جشنی درسراسرشهرهابرپاست
کوه وجنگل وطبیعت همه دررقص اند
میلادی درراه است که در آن
زندگی رنگی جاودانه می گیرد
آری میلادختم رسل،دردانه ی هستی
رسیده که از بحبوحه اش گویی
چاک عشق وعاشقی معنوی تراست
که امیددرآن رنگ زندگی می گیرد
دنباله در ادامه مطلب
برچسب : نویسنده : عبدالحمید خدایاری khodayar بازدید : 248
شعر من شعر بهاراست
شعرمن برگ اناراست
شعرمن آیینه ی عشق
شعرمن مجنون یاراست
××××××××
شعر من درد شقایق
شعرمن لبخند عاشق
شعرمن دردی زمینی
شعرمن گیسوی عارف
××××××××
شعر من درد درونه
شعر من رسم زمونه
شعر من شعری بهاری
با سرودی عاشقونه
ثبت شده در تاریخ شنبه 28 اسفند 1389 به شماره سریال 123384 در سایت شعرنو
وب سایت عبدالحمید خدایاری شاعر ، نویسنده و پژوهشگر...برچسب : نویسنده : عبدالحمید خدایاری khodayar بازدید : 203
چرااینگونه غمگینی،چرااینگونه نالانی؟
چرااینگونه گریانی،چراازدردمی نالی؟
مگرمحبوب تورخت ازدیارخویش بربسته؟
توراباعالمی دردوپریشانی رهاکرده؟
عنایت گرکندسویت،ببخشدمهرجانسوزش!
توآرامش نمی یابی،توآسوده نخواهی شد؟
تواندرنعمت عشق صبوروبردباراو
ذوب درمهروغرق الطافش نخواهی شد؟
اگرپاسخ عیانست ونمایان است
چرادیگرتونالانی،چرابیجاپریشانی؟
تورادرعشق خویش غرق خواهدکرد
تورادرمهرتابانش،سپهرمهرخواهدکرد
ثبت شده در تاریخ شنبه 21 اسفند 1389 به شماره سریال 122665 در سایت شعرنو
وب سایت عبدالحمید خدایاری شاعر ، نویسنده و پژوهشگر...برچسب : نویسنده : عبدالحمید خدایاری khodayar بازدید : 268
شهر من شهریست آن سوی عشق
محبت را در آن جایی نیست
مردمانش سخت دل مرده اند
عشق به نهایت ذلت رسیده
ازچهره های ظاهرا" مظلومشان
دیده می شودناپاکی و بی غیرتی
دردلشان لانه کرده سخن چینی وبغض
که ؛ چشم فلانی چپ یا ناپاک است
غافل از این که،خودشان ناپاک ترند
دریدگی را به نهایت رسانده اند
این چه شهریست که برادراز برادر
دنباله در ادامه مطلب
برچسب : نویسنده : عبدالحمید خدایاری khodayar بازدید : 221
ای غم تو بیرون شو که دیگر
وقت شادی و شوراست
بهارست و زندگی سرشار از نور
زندگی رنگ و بوی دیگری دارد
رنگ و بوی تازه ی زندگی
با تو ای غم جان فرسا
سازگاری ندارد، اکنون برو
وقتی دیگر بازگرد شاید نه
دیگر بازگشت تو بی معنی است
آخه من با زندگی وجمع آشتی کرده ام
می خواهم بانگاهی نوازجنس بلور
وبا عشق به زندگی نگاه کنم
نگاهی سرشار از مهر و عطوفت
نگاهی مملوّ از نور وصفا
که هدیه ی بهار به زندگیست
ثبت شده در تاریخ سه شنبه 30 فروردین 1390 به شماره سریال 126377 در سایت شعرنو
وب سایت عبدالحمید خدایاری شاعر ، نویسنده و پژوهشگر...برچسب : نویسنده : عبدالحمید خدایاری khodayar بازدید : 210
غم مخور دوران بی پولی به پایان می رسد
دارد این یارانه ها استان به استان می رسد
مبلغش هر چند فعلاً قابل برداشت نیست
موسم برداشت حتماً تا زمستان می رسد
در حساب بانکی ات عمری اگر پولی نبود
بعد از این یک پول یامفتی فراوان می رسد
چند سالی مایه داران حال می کردند و حال
نوبت حالیدن یارانه داران می رسد
دنباله در ادامه مطلب
برچسب : نویسنده : عبدالحمید خدایاری khodayar بازدید : 246
شب جراح زخم های کهنه ی من شده است
تنهایی شبانگاهی ام را می پرستم
دوست دارم
همه ی دوستانم را در شب از دست دادم
همه ی آن عشق ها در شب به من خیانت کردند
شب هم خائن است که چراثانیه ثانیه ی تاریکی را
با روشنایی روز مدام خریدوفروش می کند
دیگر به خیانت هم عادت کردم
دیگر هیچ رفتاری برایم زجر آور نیست
دیگر راحت می شود تشخیص داد نگاه ها را از هم
معنی طرد شدن را خوب می فهمم
من دگر می دانم
در قلبم جای خالی ی هست
که اگر لبریز شود
می میرم
من خودم می دانم تا پیش از خاک شدن
راهی طولانی در پیش دارم
تا به اصطلاح ، شاعر خوبی بشوم
من خودم می دانم
روز ها را می میرم
شب ها را با مرگ خویشتن
زنده نگه می دارم
برچسب : نویسنده : عبدالحمید خدایاری khodayar بازدید : 222
جبران خلیل جبران شاعر ، نقاش، نویسنده و متفکر لبنانی که در عمر کوتاه 48 ساله ( 1883 تا 1931 ) خویش راز های بسیاری را با آیندگان در میان گذاشت برآن هستم تا چند سخنی را برایتان باز گویم و بدین شکل یادش را گرامی دارم.
زجر کشیده ! تو آنگاه به کمال رسیده ای که بیداری در خطاب و سخن گفتنت جلوه کند . جبران خلیل جبران
چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ، شایسته تر آن که گفته آید : من در قلب خداوندم. جبران خلیل جبران
هنگامی که در سکوت شب گوش فرا دهی خواهی شنید که کوهها و دریاها و جنگلها با خود کم بینی و هراس خاصی نیایش می کنند . جبران خلیل جبران
و کدامین ثروت است که محفوظ بدارید تا ابد؟
آنچه امروز شما راست ، یک روز به دیگری سپرده شود.
پس امروز به دست خویش عطا کنید ، باشد که شهد گوارای سخاوت ، نصیب شما گردد ، نه مرده ریگی وارثانتان. جبران خلیل جبران
دنباله در ادامه مطلب
برچسب : نویسنده : عبدالحمید خدایاری khodayar بازدید : 206
خدایا
بگذار هرکجا تنفراست بذرعشق بکارم
هرکجا آزادگی هست ببخشایم
وهر کجا غم هست شادی نثار کنم
الهی توفیقم ده که بیش ازطلب همدلی همدلی کنم
بیش از آنکه دوستم بدارند دوست بدارم
زیرا در عطا کردن است که ستوده می شویم
و در بخشیدن است که بخشیده می شویم
دنباله در ادامه مطلب
برچسب : نویسنده : عبدالحمید خدایاری khodayar بازدید : 252